فروغ مشت خاک از نوریان افزون شود روزی


زمین ازکوکب تقدیر او گردون شود روزی

خیال او که از سیل حوادث پرورش گیرد


ز گرداب سپهر نیلگون بیرون شود روزی

یکی در معنی آدم نگر از ما چه می پرسی


هنوز اندر طبیعت می خلد موزون شود روزی

چنان موزون شود این پیش پا افتاده مضمونی


که یزدان را دل از تأثیر او پر خون شود روزی